۱۳۹۹/۶/۲۴ - ۱۷ : ۱۸

پاسخ کارگردان «سرزده» به انتقادات: در کار بعدی جبران می کنم!

پاسخ کارگردان «سرزده» به انتقادات: در کار بعدی جبران می کنم!

اصلان و رضا، دوستان دوران جوانی و رقبای کشتی چوخه بوده اند که دست روزگار مسیر آنها را از یکدیگر جدا کرده است. رضا پلیس شده و اصلان به کارهای خلاف کشیده شده است. چهار سال قبل رضا موفق به دستگیری اصلان می شود. حال اصلان از زندان آزاد شده و در شب نوزدهم ماه رمضان که همه چیز تحت تاثیر شرایط ویژه کرونا قرار دارد قصد انجام آخرین کارش و توبه کردن را دارد که با زده شدن رد آنها توسط یکی از افراد رضا تمام برنامه ریزی ها به هم ریخته و رضا و اصلان مجدد مقابل یکدیگر قرار می گیرند و...

این خلاصه ای از سریال تلویزیونی سرزده از تولیدات صدا و سیمای خراسان رضوی بود که از شبکه یک روانه آنتن و به تازگی تمام شده است. پخش این مجموعه با حرف و حدیث های زیادی روبه رو شده است، حتی سوتی ها و نقدهای مردمی نسبت به این سریال به فضای مجازی سرایت کرده و مرتب درباره بخش های مختلف این سریال و اتفاقاتش مطالبی نوشته می شود. همچنین ابهاماتی نسبت به برخی بخش های سریال دیده شد که همین باعث شد برای مردم سوالات مختلفی شکل بگیرد.

تعداد پرسش های مردمی کم نیست، این که چرا سکانس های دعا و تاثیرگذار سریال در صحن حرم ضبط نشده است. چرا صحنه عملیات و گرفتن اصلان با سکانس شب شروع شده و وسط عملیات هوا روشن می شود و دوباره به فاصله چند ثانیه هوا تاریک است؟ چرا همسر بشرا تیر به بخشی از بدنش اصابت می کند و بعد درگیر مرگ مغزی می شود؟ چرا گریم خانم های بازیگر سریال مرتب سیاه و سفید می شود؟ چرا بازی علی انصاریان سرد و بدون روح است؟... همین پرسش هایی که معمولا بینندگان سریال سرزده درباره قصه و دیالوگ های آن دارند باعث شد سراغ بهادر اسدی، کارگردان و تهیه کننده این سریال برویم و با او درباره ابهامات مختلف اثر صحبت کنیم.


متهم، اجازه ورود به حرم را ندارد!
انتقاد: سریال سرزده در مشهد تصویربرداری شده است، اما از قابلیت های این شهر به هیچ وجه استفاده نشده، حتی صحنه های دعا هم در صحن حرم امام رضا (ع) ضبط نشد. به عنوان مثال در یکی از سکانس ها، انتظار می رفت دعاکردن شخصیت روح انگیز (نسیم ادبی) در صحن حرم نشان داده شود. یا زمانی که اصلان برای آخرین بار از رضا می خواهد که او را ببرد تا حرم را ببینید و حرف هایش را به آقا بزند، فقط نمای بسیار کوتاهی از گلدسته های حرم به تصویر کشیده می شود و به هیچ وجه بارگاه را نشان نمی دهید.

دفاع: زمانی که ما سریال را ضبط می کردیم، کرونا شدت گرفته بود و به شدت مردم می ترسیدند، حتی حرم امام رضا (ع) هم بسته بود و اجازه ورود به صحن امام رضا را هم نداشتیم. در مجموع ورود و خروج ممنوع بود. این ترس به حدی بود که مردم خانه هایشان را اجاره نمی دادند تا کار را ضبط کنیم. به همین دلیل از قابلیت های شهر مشهد کمتر استفاده کردیم. به همین دلیل 90 درصد سریال را در هتل ضبط کردیم. بنابراین شما بیشتر فضاهای داخلی را می بینید. از سوی دیگر بهرنگ علوی نقش متهم را بازی کرده بود و به لحاظ قانونی متهم اجازه ورود به صحن حرم را ندارد. اما از آنجا که ما می خواستیم زحمت نیروی انتظامی را نشان بدهیم، سکانسی قرار دادیم که آنها متهم (اصلان) را بردند تا طلب مغرفت کند، زیرا توبه قبلی او بر اساس ریا بود، اما نیروی انتظامی باز هم این ریسک را کرد تا اصلان قبل از رفتن به زندان بارگاه امام رضا را ببیند و او از رافت اسلامی استفاده کرد. همچنین در دیالوگ های اصلان خطاب به رضا دیدید که می گوید او را زیر سقفی از خدا آورده که ممکن است سال ها این بارگاه و آفتاب را نبیند، اما حالا می تواند با آقا سلام و خداحافظی کند. دلیل این که گلدسته هم کوچک نشان داده شد به این دلیل بود که به ما زاویه نداده بودند. در آن مقطع نه تنها حرم بسته بود، بلکه بست ها هم بسته بود و اجازه ورود و خروج نداشتیم و ما تا جایی که اجازه داشتیم دوربین را جلو بردیم. البته ما هم دلمان می خواست این اتفاق بیفتد و حرم امام مهربانی ها را بیشتر نشان بدهیم، اما شرایط کرونا مانع شد.


مانع بزرگ؛ تغییر گریم
انتقاد: صحن حرم در ایام ماه رمضان باز شد و قابلیت استفاده از صحن حرم وجود داشت. پس چرا از این فرصت استفاده نکرده و تعدادی از پلان های این سریال را از نو ضبط نکردید، زیرا پخش سریال هم به تعویق افتاده بود و امکان این کار وجود داشت.

دفاع: به خاطر این که بازیگران این سریال سر کارهای دیگر رفته بودند و گریم هایشان تغییر کرده بود. به عنوان مثال گریم آقای بهرنگ علوی هم تغییر کرده بود و ما نمی توانستیم دوباره ضبط کنیم. یا خانم نسیم ادبی هم همین طور. البته زمانی که فیلمنامه نوشته شده بود، خبری از کرونا نبود و قصه متناسب با حال و هوای رمضان در شش قسمت به نگارش درآمده بود. اما بعد از کرونا، آقای محسن نصرپور، مدیر کل صدا و سیمای خراسان رضوی با ما صحبت کرد که بهتر است قصه را با شرایط روز جامعه هماهنگ کنیم و به موضوع کرونا هم بپردازیم. به همین دلیل همراه با آقای سعدوندیان نویسنده به مشهد رفتیم و یک ماه بازنویسی طول کشید. بعد از آن شروع کردیم به ضبط سریال، اما چون کرونا بیشتر شده بود، 90 درصد بازیگران اولیه را از دست دادیم و لوکیشن هایی که قرار بود به ما بدهند به خاطر ترس از کرونا نمی دادند و ما تنها گروهی بودیم که در این وضعیت کار می کردیم، زیرا حتی در آن مقطع زمانی ارشاد هم کارهایش را خوابانده بود.


سوتی در یکی از عملیات ها!
انتقاد: یکی از سکانس های سریال به یکی از عملیات های نظامی مربوط می شد. زمانی که علی انصاریان همراه با گروهش برای دستگیری اصلان می روند، در ابتدا هوا تاریک است، اما بعد از چند ثانیه هوا روشن می شود و بعد از چند ثانیه دوباره هوا تاریک می شود. این سوتی دست به دست در فضای مجازی منتشر شده است. دلیل این اتفاق چیست؟

دفاع: ما این سکانس را در دو زمان مختلف ضبط کردیم و تصاویر را به صورت آنلاین برای آقای علی تصدیقی فرستادیم تا اصلاح رنگ تصاویر را انجام بدهند. اما از آنجا که اصلاحیه به کار خورده و ما اصلاحیه را انجام دادیم، در یکی از خروجی ها، بخشی از اصلاح رنگ پرید و همین باعث شد تا شما این سکانس را با هوای تاریک و روشن ببینید. البته یکی از خبرگزاری ها مصاحبه ای با من کرد و جمله ای نوشتند که ما گول دوربین را خوردیم! در حالی که دوربین، انسان نیست که گولش را بخوریم. این روزها دیگر برخی فیلمسازان ما مسلح به یکی از خبرگزاری ها شدند و از این طریق ساختارهای خودشان را گل می کنند و برای بقیه شیطنت راه می اندازند. همین شیطنت خبرگزاری باعث شد تا این اتفاق دست به دست شود. البته خیلی هم بد نشد، زیرا مردمی که سریال را نمی دیدند، پای مجموعه سرزده نشستند و به بیننده ما اضافه شد.


ماجرای چهره سیاه و سفید بازیگران زن
انتقاد: در برخی صحنه های سریال، وقتی دوربین به سمت خانم ها می رود، چهره آنها سیاه و سفید می شود و زمانی که با همبازی آقا هم صحبت بودند این تغییر رنگ بسیار جلب توجه می کند و این بخش ها در فضای مجازی بسیار چرخیده است.

دفاع: بله، قبول دارم گریم بازیگران زیاد بود. اما باید بدانید که ما این سریال را با آزمون و خطا انجام دادیم و آن هم در شرایط سخت کرونا. شما باورتان نمی شود که ما چند پالت آرایشی برای خانم های بازیگر خریدیم! زیرا در آن زمان همه از هم وحشت داشتند و نمی خواستیم گریمور و بازیگر خیلی نزدیک به هم شوند و به دلیل رعایت پروتکل بهداشتی تصمیم گرفتیم رنگ ها را طراح گریم به صورت بازیگران بزند و آنها خودشان بقیه گریم را انجام بدهند. در آن زمان حتی بازیگران اجازه نمی دادند دست گریمور به صورت شان بخورد و چون درگیر استرس های کرونا بودند، روحیه شان حساس شده بود و کوچک ترین حرف ممکن بود منجر به دلخوری شود. به همین دلیل خانم های بازیگران صبح ها که از خواب بیدار می شدند فون آرایشی را می زدند و سر کار می آمدند. از سوی دیگر در میان گروه دو نفر مبتلا به کرونا شدند و همین وضعیت گروه را حساس کرده بود، اما ما سعی می کردیم مرتب از تعداد عوامل کم کنیم و با کمترین نیرو و خلوت تر کار را انجام بدهیم. به هر حال ساخت یک اثر در شرایط بحرانی جامعه سخت است و ما هم کامپیوتر نیستیم و بعضی ها چیزها طبیعی است که از دست مان در برود.


صحنه ابهام آمیز مرگ مغزی همسر بشرا
انتقاد: صحنه مرگ مغزی همسر بشرا خیلی با ابهام همراه بود. او به بدنش تیر خورد، اما بعد گفته شد او دچار مرگ مغزی شد. به همین دلیل برای مخاطبان گنگ بود.

دفاع: من از ابتدا اعلام کردم که سریال ما پلیسی بوده و طبیعی است که صحنه های کشت و کشتار داشته باشیم، چون قرار نبود مخاطب یک سریال ملودرام صرف ببیند. اما صحنه های کشت و کشتار هم بی ربط به قصه نبود. اما از آنجا که از طرف سازمان دستورالعمل عمل آمده بود که از خشونت زیاد در سریال ها و فیلم ها پرهیز کنید. در این صحنه رحیم نوروزی دو تیر به هاشم زاده می زند، اما وقتی می بیند نمرده، تیر خلاص را می زند. اما به خاطر همین دستورالعمل فقط شما صحنه یک تیر را می بینید، به همین دلیل برایتان گنگ بود، اما در توضیحات دکتر گفته می شود که امیدواریم به داروها جواب بدهد و چون این اتفاق نمی افتد دچار مرگ مغزی می شود. حتی به ما گفته شد که جیغ خانم ها را در بیاوریم. در مجموع وقتی 21 دقیقه از یک سریال پر التهاب درآورده شود، همین می شود. ما 68 پلان داریم، اما 22 پلان را دیدید.


لباس پلیس برای انصاریان گشاد بود
انتقاد: یکی از انتقادهایی که به سریال وارد است مربوط به بازی علی انصاریان می شود که بسیار نقش فرمانده را ضعیف و سرد بازی کرده است و مردم بارها در فضای مجازی گفته اند چرا باید نقش فرمانده به علی انصاریان داده می شد و می گفتند به هیچ وجه برای این نقش مناسب نبود.

دفاع: هدف من از انتخاب علی انصاریان، محبوبیت اش در میان مردم بود و دومین دلیلم، قد و هیکل مناسب او برای نقش رضای پلیس بود. در ابتدا خیلی روی بازی او حسابی نکرده بودم، حتی سر صحنه بارها به او تاکید می کردم که علی موقع دیالوگ گفتن سرت پایین نباشد. من هم قبول دارم این انتقاد را. لباس فرمانده پلیس برای علی انصاریان گشادتر بود. البته علی با خواندن این مطلب ناراحت می شود، اما باید نقد بجا را پذیرفت. همه بازیگران بهرنگ علوی، نسیم ادبی، رویا میرعلمی و... بازی خیلی خوبی در سریال داشتند، حتی رامبد شکرآبی را برای نقشی قرار داده بودم تا بیننده گول بخورد و فکر کند می خواهد او کاری انجام بدهد. او هم بازی بسیار عالی ای داشت و محبوب دل من شد. می توانستم شکرآبی را برای نقش پلیس بگذارم، اما آن محبوبیت را نداشت. در مجموع ساخت این سریال برای خودم هم بسیار همراه با تجربه بود و به بلوغ فیلمسازی رسیدم. ان شاءا... در کار بعدی 95 درصد این مواردی را که شما اشاره کردید نخواهید دید. من بسیار هم نقدپذیر هستم، چون اگر باور کنیم بهترین کار را ساختیم، همان روز زمان مرگ ماست. پس باید همیشه تلاش کرد.


 حذف چند دیالوگ
انتقاد: در یکی از صحنه ها بشرا خواهر رضا سر سجاده نماز نشسته است. برادر و زن برادرش با او صحبت می کنند تا قلب همسرش را اهدا کند. بعد وقتی رضا و همسرش به طبقه پایین می آیند و روح انگیز به جمع شان ملحق می شود، بشرا به جمع شان ملحق می شود و می گوید چی شد؟ در حالی که در صحنه قبل دیدیم که برایش توضیح دادند، اما بعد اعلام بی خبری می کند.

دفاع: نمی دانستیم نباید حلقه روی قرآن گذاشته شود و ما پلانی به این صورت داشتیم و چون چند اصلاحیه در این صحنه ها داشتیم و بخشی از دیالوگ ها در آورده شد، به همین دلیل به این دو صحنه لطمه زد و باعث شد که این طور دیده شود. در اصل ما می خواستیم در این صحنه بی محلی کردن بشرا را نشان بدهیم، اما حذف چند دیالوگ باعث این ماجرا شد. این اتفاق هم طبیعی است و در سریال ها پیش می آید.


 بازیگرانی که از قافله جا ماندند
انتقاد: به سریال هایی که در استان ها تولید می شود این نقد وارد است که چرا از تهران بازیگر می برند و از استعدادهای استان برای ایفای نقش های اصلی استفاده نمی شود. این اتفاق هم در سریال سرزده افتاده است.

دفاع: بخشی از این موضوع به صنف تهیه کننده، کارگردان، بازیگران و... مربوط می شود که باعث شدیم نوید محمدزاده معرفی شود، اما توجهی به بازیگران استانی نکرده ایم. من خیلی علاقه مند هستم وقتی اثری در شهرستان تولید می کنند از همه بازیگران استان استفاده کنم، اما برخی مدیران موافق این مساله نیستند و به من تاکید می کنند بازیگر چهره بیاورم. در حالی که بودجه هم برای آوردن بازیگر چهره کم است. باید به حال سینما افسوس خورد که سلبریتی اش محمدرضا گلزار 46 ساله است. خود گلزار هم از این اتفاق خسته شده است. باید بازیگران را بیاوریم و معرفی کنیم. بازیگرانی همچون رضا عطاران، حامد بهداد، زنده یاد مطیع، رضا کیانیان و... همه از مشهد هستند، اما تا زمانی که تهران نیایند، کسی دیده نمی شود. در حالی که استعدادهای زیادی در شهرستان ها داریم و باید مدیران اجازه بدهند تا از آنها برای نقش های اصلی بهره ببریم. این روزها در سینما هم مد شده که از ترکیه بازیگر می آوریم. این در حالی است که بارها درباره تهاجم فرهنگی سریال های ترکی صحبت می کنیم و بعد از آنها بازیگر می آوریم. مگر ما بازیگر نداریم که از آنجا می آوریم. طبیعی است با این اقدامات مهر می زنیم و خودمان تهاجم فرهنگی را به کشورمان می آوریم.
گفتگو:  فاطمه عودباشی

 

منبع: جام جم